پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۷
۰ نفر

مناف یحیی‌پور: سی‌ویک سال از آن روزها گذشته است. روزهایی که هرچند ممکن است دوربین‌ها تصاویر آتش و دود آن را بیشتر ثبت کرده باشند

اما مهربان شدن آدم‌ها با یکدیگر را فقط ذهن مردم می‌توانست ثبت کند تا در قالب خاطره برای نسل‌های بعدی به یادگار بماند.

روزهای انقلاب، گویی گلوله و محبت با هم آشتی کرده بودند. مخصوصاً از اواخر پاییز، مردم از حرکت یک‌پارچه خود چنان اعتماد به نفسی پیدا کرده بودند که برادران ارتشی خود را در شعارها مخاطب قرار می‌دادند و از آنها می‌خواستند که دست به برادرکشی نزنند و حتی با روحیه‌ای شاد، شعارهای طنز‌آلود می‌ساختند و گل بر لوله تفنگ سربازان می‌گذاشتند.

راهپیمایی‌ها، گاه به نوعی جشن تبدیل می‌شد. مثلاً روز فرار شاه از ایران مردم شیرینی پخش می‌کردند. توی خیابان‌ها چراغ‌ ماشین‌ها را روشن کرده بودند و بوق می‌زدند. روز بازگشت امام خمینی‌ره به وطن هم به شکل دیگری چنین حکایتی داشت.

مردم دسته دسته خودشان مسئولیت‌ها را بین خود تقسیم می‌کردند و نمی‌گذاشتند کارها روی زمین بماند و کسی اذیت شود. وقت مبارزه و تظاهرات کاملاً جدی، آماده هرجور فداکاری بودند و وقت‌های دیگر سعی می‌کردند به یکدیگر کمک کنند.

شاعران انقلابی شعر و ترانه می‌سرودند، آهنگ‌سازان موسیقی مناسبی برای سروده‌ها آماده می‌کردند و خواننده‌ها و نوازنده‌ها با کمک بقیه در خانه‌هایی امن، اجرای سرودها را تمرین می‌کردند. در اولین سرودها بیشتر به یاد شهیدان انقلاب اسلامی بودند و سرودهایشان در شهر می‌پیچید که گاهی به شهیدان درود می‌فرستادند وگاهی به خون شهیدان قسم یاد می‌کردند:

به لاله در خون خفته
شهید دست از جان شسته
قسم به فریاد آخر
به اشک لرزان مادر

یا در سرودی دیگر، یاد شهیدان را با آمدن امام به میهن و حضورشان در بهشت‌زهرا پیوندمی‌زدند:

برخیزید، ای شهیدان راه خدا
ای کرده، بهر احیای حق، جان فدا
کز قطره، قطره خون پاک شما
می‌روید تا ابد در وطن لاله‌ها
برخیزید، برخیزید
برخیزید  رهبرآمد کنون در کنارتان
تا سازد، غرق در بوسه خاک مزارتان
تا گیرد خون بهای شهیدان ز اهرمن
بازآمد، رهبر ما پی یاری وطن

به مناسبت بازگشت امام، سرود مشهور «خمینی ای امام» اجرا شد و «بوی گل و سوسن و یاسمن آمد»و رضا رویگری که همه او را به عنوان بازیگر سینما می‌شناسیم سرود معروف «ایران ایران ایران» را خواند.

بعد از بازگشت امام به میهن روحیه مردم بالا رفت و هم‌دلی‌شان بیشتر شد و کم‌کم با آرامش و مقاومت توانستند حکومت پهلوی را از پا درآورند.

در روزهای 21 و 22 بهمن پادگان‌ها و کلانتری‌ها به دست مردم افتادند و مردم در همه شهرها، مجسمه‌های محمدرضا شاه را پایین کشیدند.

عصر 22 بهمن آن سال وقتی صدای گوینده‌ از رادیو پخش شد که: «اینجا تهران است، این صدای انقلاب اسلامی...» شادی مردم از پیروزی به اوج رسید.

سرودها هم رنگ و بوی دیگری گرفت و خواننده‌‌ها به پیشواز بهار رفتند و بهاری را که در زمستان شکوفا شده بود جشن گرفتند:

هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه امید
به جوش آمده‌ست
خون درون رگ گیاه
بهار خجسته‌فال خرامان رسـد ز راه

به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
به مردان تیزخشم که پیکار می‌کنند
به آنان که با قلم تباهی دهر را
به چشم جهانیان پدیدار می‌کنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد

و این بند بندگی، و این بار فقر و جهل
به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست
نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد

بهار و عید نوروز سال 1358، عید و بهاری متفاوت بود که همه آن را با یاد شهیدان گره زدند؛ سرود‌خوان‌ها هم همین‌طور:

شهید، شهید، شهید
راه تو افتخار، نام تو ماندگار،عزتت پایدار
مرگ سرخت، خروش روزگار
ای غمت جاودان، در دل عاشقان
خون تو در جهان، می کند گل فشان
هر بهار، هربهار

کد خبر 100754

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز